خلاصه فرمایشات حضرت استاد ذوالفقاری حفظه الله تعالی
الکلام وما یتألف منه:
کلامنا لفظ مفید کاستقم ... واسم وفعل ثمّ حرف الکلم
کلام نزد ما نحویون(نحاة)، لفظ مفید است، مانند قول خدای تعالی که فرمود: استقم(فاستقم کما أمرت) و کلام شامل اسم و فعل و حرف است که به این ها کلم می گویند. کلم جنس جمعی است که مفرد ندارد. اسم را که مستقلاً معنا دارد اوّل می آورند بعد فعل که بدون اسم معنا ندارد(قام، چه کسی قام) و بعد حرف که فانی در دو طرف نسبت است و وجود ربطی است.
لفظ: صوت معتمد علی مقطع الفم
مفید: ما یفید فائدة تامة یصح السکوت علیها
واحده کلمة والقول عم ... وکلمة بها کلام قد یؤم
واحد کلام، کلمة است و کلام از کلمات تشکیل می شود. قول اعمّ از کلام و کلمه است و بسیار می شود که از کلمه معنای کلام قصد می شود. یؤم(یقصد) مانند (لا إله الا الله، کلمة التوحید)
بالجرّ والتنوین والنّدا وآل ... ومسند للاسم تمییز حصل
با مجرور شدن و تنوین گرفتن و منادا واقع شدن و ال گرفتن و مسند إلیه واقع شدن(یعنی مطلبی به آن نسبت داده شود مثلاً زید قام یا زید قائم یعنی ایستادن یا ایستاده بودن به زید نسبت داده می شود پس زید مسند إلیه واقع شده پس اسم است)، با این موارد برای اسم تمییز و جدا شدن از سایر کلمات حاصل می شود.
بتا فعلت وأتت ویا افعلی ...ونون أقبلنّ فعل ینجلی
با تاء در فعلتَ و فعلتِ و فعلتُ(یعنی تاء برای مخاطب و مخاطبة و متلکم هر کدام که باشد) و یاء مانند أفعلی یا تفعلین و نون تأکید چه با تشدید باشد چه بدون تشدید فعل مشخص می شود. ینجلی یعنی ینکشف. جلمه به این صورت است: فعل ینجلی ب.... یعنی بتا جار و مجرور است و متعلق به ینجلی
سواهما الحرف کهل وفی ولم ... فعل مضارع یلی لم کیشم
غیر از این دو(یعنی اسم و فعل) حرف است مانند هل(مشترک بین اسم و فعل) و فی(خاص اسم) و لم(خاص فعل). پس حرف دو نوع است: مشترک و مختص و مختص دو نوع است، مختص به اسم و مختص به فعل. فعل مضارع یلی لم یعنی به دنبال لم می آید مانند یشم که منظورم مانند لم یشم است.
و ماضی الأفعال بالتّا مز و سم ... بالنّون فعل الأمر ان امر فهم
و افعال ماضی را با تاء ساکنه مثل فعلت تمییز بده و نام بگذار با اضافه شدن نون فعل امر، اگر امر فهمیده شود. پس فعل امر دو شرط دارد، نون تأکید به آن اضافه شود و معنای امر از آن فهمیده شود.
و الأمر ان لم یک للنّون محلّ... فیه هو اسم نحوصه و حیّهل
و امر اگر برای نون در آن جایی نباشد، یعنی نون تأکید به آن اضافه نشود، اسم است مانند صه و حیّهل که صه اسم فعل است به معنای اسکت یا ساکت شو و حیّهل که مرکّب از دو کلمه است به معنای اقبل. اگر نون بتواند اضافه شود ولی معنای امر فهمیده نشود، فعل مضارع است.
المعرب والمبنی:
والاسم منه معرب ومبنی ... لشبه من الحروف مدنی
کالشبه الوضعیّ فی اسمی جئتنا ... والمعنویّ فی متى وفی هنا
وکنیابة عن الفعل بلا ... تأثر وکافتقار أصّلا