از حسرت به رضایت: داستانی از کشف آرامش و خودآگاهی
برای سالها، زندگیام با حسرتهای بیشماری همراه بود. حسرتهایی که هر روز آنها را با خود حمل میکردم، همچون بار سنگینی که روی دوش قلبم سنگینی میکرد. بله، تقریباً درباره همه چیز، حسرت داشتم. در مورد انتخابهای مختلفی که کرده بودم و در مورد مسیری که به آن نرفته بودم. گاهی حسرتهایم به قدری با هم در تضاد بودند که خودم هم نمیتوانستم آنها را جمع کنم. گاهی به این فکر میکردم که کاش جراح شده بودم و در بیمارستانها جانها را نجات میدادم. گاهی دیگر از اینکه چرا در دوران جوانی وارد حوزه علمیه نشده بودم و دلم به سمت خدمت به روحانیت نرفته بود، حسرت میخوردم. گاهی هم میگفتم ای کاش در دوران تحصیل به کامپیوتر علاقهمند میشدم و در دنیای پرشتاب فناوری مشغول به کار میشدم. یا اگر استاد دانشگاه میشدم، میتوانستم به نسلهای آینده علم بیاموزم و دانشم را در دل آنها بکارد.
این حسرتها، گاهی با هم در تضاد بودند. زمانی حس میکردم که از یک دنیا جا ماندهام، و زمانی دیگر گمان میکردم که راهی که انتخاب کردهام بهترین انتخاب بوده است، اما همیشه این «ای کاشها» و «اگر» ها بودند که ذهنم را درگیر میکردند. شاید روزها و شبها با خودم فکر میکردم که چطور ممکن است این همه فرصتهای از دست رفته را جبران کنم. اما هیچگاه نمیفهمیدم که در حال دویدن در دنیای «اگر» ها هستم، در حالی که لحظههای بینظیر حال حاضر را از دست میدهم.
حقیقت تلخی که بعدها فهمیدم این بود که هیچیک از این حسرتها، هیچکدام از «اگر» ها و «ای کاشها» نه تنها تغییری در گذشته ایجاد نمیکنند، بلکه تنها از لذت بردن از لحظه حال میکاهند. سالها در دام این افکار گرفتار بودم و نمیدانستم که چطور باید از آنها رها شوم.
اما روزی روزگاری رسید که در دل آن همه سوال بیجواب، در دل آن همه پشیمانی، یک لحظه آرامش پیدا کردم. شاید این لحظه برای دیگران در یک شب یا یک اتفاق بزرگ به وقوع بیفتد، اما برای من این لحظه همچون درک آرام یک حقیقت عمیق بود که در دل یک روز عادی در قلبم جوانه زد. هیچگاه نمیتوانم آن لحظه را دقیقاً توصیف کنم، چرا که این تغییر، یک تغییر یکشبه نبود. این سفر طولانیتر از آن چیزی بود که بتوان به راحتی توضیح داد.
این درک از جایی آغاز شد که فهمیدم زندگی تنها در جستجوی "درک کامل" یا "راه درست" نیست. زندگی خود یک هدیه است و باید آن را زندگی کرد. باید در لحظه، در همین لحظه زندگی کرد. در مسیر زندگی، آنچه که ما در جستجوی آن هستیم، نه یک نسخه ایدهآل و بیعیب از خودمان، بلکه پذیرش همین خود واقعیمان است. زمانی که برای اولین بار در زندگیام به این فکر کردم که شاید این «اگر» ها، در حقیقت سدهایی هستند که اجازه نمیدهند از زندگی جاری لذت ببرم، قلبم از آرامش پر شد. دیگر نیازی نداشتم که برای یک زندگی کاملتر به گذشته برگردم یا به آینده چشم بدوزم.
گاهی یادم میآید وقتی به گذشته نگاه میکردم و از انتخابهای گذشته پشیمان بودم، به خودم میگفتم: «ای کاش به جای این مسیر، مسیر دیگری را انتخاب کرده بودم». اما حالا میبینم که این حرفها تنها نشاندهنده این است که هیچ مسیر درستی وجود ندارد، فقط مسیرهایی است که ما با آنها زندگی کردهایم و آنها بخشی از داستان ما هستند.
در این مسیر طولانی، به یک حقیقت رسیدم که زندگی، تنها در این لحظهای که در آن هستیم، معنا دارد. هیچ زندگی ایدهآلی در پیش رو نیست. زندگی چیزی است که همین حالا در دستان ماست. همانطور که در دنیای کسب و کار و انتخابهای حرفهای به دنبال چیزهای بیشتری میدویدیم، به یاد میآورم که وقتی در دل این دویدنها، همیشه احساس میکردم چیزی از دست میرود. اما حالا میفهمم که هیچچیز از دست نرفته است. تمام تجربیات و مسیرهایی که رفتم، حتی اگر به اشتباه به نظر میآمدند، در واقع من را به جایی رساندند که امروز ایستادهام.
شاید مهمترین چیزی که در این سفر به آن رسیدم، این است که پذیرشِ آنچه که هست، بزرگترین دستاورد است. به جای اینکه مدام به دنبال لحظاتی از گذشته باشم که دیگر قابل برگشت نیست، یا خودم را در آیندهای نامعلوم غرق کنم، شروع کردم به پذیرفتن زندگیام، همین زندگی که دارم، با تمام اشتباهات، ناکامیها و دستاوردهایش.
و امروز، وقتی به گذشته میاندیشم، دیگر آن حسرتهای گزنده و بیپایان را احساس نمیکنم. به جای آنها، احساس سپاسگزاری و رضایت در وجودم جایگزین شده است. حقیقت این است که زندگی من، با تمام پیچیدگیها و انتخابهای به ظاهر اشتباهش، زندگیای است که مرا به آرامش رسانده است. الحمدلله، همین زندگی، همین مسیر، برای من کافی است.
پیامی برای کسانی که با حسرت دست و پنجه نرم میکنند:
اگر شما هم درگیر حسرتهای گذشته هستید، بدانید که این حسرتها نمیتوانند شما را تعریف کنند. نیازی نیست که سی سال طول بکشد تا به این حقیقت برسید. این فرایند میتواند خیلی سریعتر از آنچه که تصور میکنید اتفاق بیفتد، فقط کافی است که از گذشته رها شوید و لحظه حال را با تمام وجود در آغوش بگیرید. به یاد داشته باشید که رضایت و آرامش در زندگی ایدهآل نیست، بلکه در پذیرش همین زندگی است که دارید. الحمدلله، همین کافی است.
- ۰۳/۰۹/۱۶